یادآوری
تجربه عشق
واقعیتهایی متفاوت از عشق

و تا بچه بودن توی شکم مادر. اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ 

دومي: آره حتما. يه جايي هست که مي تونيم راه بريم شايد با دهن چيزي بخوريم

اولي: امکان نداره. ما با جفت تعذيه مي شيم. طنابشم انقد کوتاهه که به بيرون نمي رسه. اصلا اگه دنياي ديگه هم هست چرا کسي تاحالا از اونجا نيومده بهمون نشونه بده.

دومي: شايد مادرمونم ببينيم

اولي: مگه تو به مامان اعتقاد داري؟ اگه هست پس چرا نمي بينيمش

دومي: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه.

اولي: من مامانو نمي بينم پس وجود نداره.

دومي: اگه ساکت ساکت باشي صداشو مي شنوي و اگه خوب دقت کني حضورشو حس مي کني…
.
.
.

__و این است داستان ما و آخرت

و خدایی که در این نزدیکی است____________

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: شنبه 16 اسفند 1393برچسب:یادآوری,خدا,
ارسال توسط فرزین
آخرین مطالب